شاید بتوان گفت که هم جواری این هنر با کلام وحی سبب شده تاخوشنویسی تا به این اندازه قدسی و معنوی جلوه داده شود. هنرمندان برای دستیابی به صورت متعالی درتلاش بودند وهمین تلاشها سبب شد تا هنرخوشنویسی به تعبیری به یک آیین قدسی بصری درآید. کلام آسمانی توسط خوشنویس صورت زمینی میگرفت و همین ترجمان وحی سبب تعالی هنرخوشنویسی شد. درواقع خوشنویسی صورتی بود تا معانی کلام الهی جاودانه شود وهمین ارتباط بین صورت و معنا باعث شد تا خوشنویسی اگرنتواند هم سنگ معنای آسمانی باشد لااقل ظرف مناسبی باشد تا معانی عوالم باقی مظروف آن شود.
اگرکسی بخواهد خوشنویسی را ازچنین منظری به نظاره نشیند به حکم عقل و فطرت باید به آغازوپیدایی این هنررجوع کند؛ آغازی که مسلمانان آن را به کاتب وحی، امیرالمومنین علی(ع) نسبت میدهند. علاوه براین سرآغاز شگفت، بسیاری ازعرفا وحکما طی سالیان متمادی به شرح قداست و کرامت این هنرپرداختهاند و ازآن جاست که خوشنویسی بیش از آنکه به چشم ممارست و تمرین هنری دیده شود، به چشم ریاضت و سیرو سلوک نگریسته میشود وخوشنویس را ازآن رو هنرمند میدانند که درفرهنگ و سنت ایرانی- اسلامی، هنرمند کسی است که به فضل وکمال آراسته باشد.
دراین مفهوم خوشنویس هنرمندی است که با جهد وتلاش بسیارو با توشه معرفت، راه تعالی و کمال را میپیماید وهرچه فضل او افزونترباشد، خطوطی که مینگارد ازصلابت و پختگی بیشتری برخورداراست و ازهمین منظر خط و کتابت، محلی است برای تجلی روح هنرمند خوشنویس.
زنده یاد استادهدایتالله عجمی- ادیب و شاعر معاصر- زبان را ظرفی قرارداد تا مظروف آسمانی درآن بگنجد ودرمقام شاعر وفراترازآن درکسوت معلم، مراتب سیروسلوک عرفانی و معنوی را طی کرد. حمید عجمی عشق به آسمانیان را ازمحضرهمان پدرآموخت و ازهمین منظر ونظربه خوشنویسی پرداخت.
اوپس ازپرورش درمکتب پدر، خوشنویسی را پیشه خود ساخت تا با زبان هنر دنباله روی سیره پدری باشد و ازهمین رو به جرگه خوشنویسان درآمد و از محضراساتید تراز اول همچون استاد کیخسروخروش و استاد غلام حسین امیرخانی بهرهمند شد. اودرمقام شاگردی مستعد، به قدری تلاش کرد و توشه اندوخت تا با تجربه اندوزیهای گران در بطن زندگی به مرتبهای رسد تا این تجارب را به خلاقیت بدل سازد.
درملک خوشنویسی باید سالهای سال بگذرد تا گرد سپیدی بر سر و رو نشیند و لقب استادی به نامت اضافه شود، اما حمید عجمی با همین توشه و همان تلاش درسالهای جوانی درکسوت استادی درآمد والبته این مرتبهای نبود که طبع عجمی بدان بسنده کند.
او بهدنبال طرحی نو درعالم خوشنویسی بود وازهمین رومدام درجستوجو وتکاپو، وسرانجام این جستوجوها وتلاشها به بارنشست ومنجربه ابداع نوعی خط شد که ضمن آنکه برپایههای سنتی هنرخوشنویسی استواراست، اما زبانش امروزی و نوین است.
برای عجمی خوشنویسی عین زندگی است و زندگی او درکلمات وعبارات سپری میشود و برترین کلمه ازبهراو نام مبارک اولین کاتب وحی حضرت علی(ع) است وشاید ازهمین رو عنوان معلی را برای این ابداع برگزید. معلی درسال 76 به بار نشست و مورد تأیید خوشنویسان معاصر و فرهنگستان هنر قرارگرفت.
درخط ابداعی حمید عجمی ردپایی ازتمامی خطوط قدیم به چشم میخورد. گویا پیوندی عمیق بین او و گذشتگان وجود دارد. عجمی نه تنها به نسبتهای عمیق خوشنویسی گذشتگان درابداع خط معلی وفادارمانده بلکه همان ریشهها را با زبان و روش امروزی به کاربسته و بیان کرده است.
نسخ، ثلث، نستعلیق و شکسته بهترین تأثیر را درخط ابداعی حمیدعجمی داشتهاند اما بیش ازهمه زیرساختهای معلی را میتوان درنسخ جستوجو کرد. درهم آمیختگی حروف و کلمات و پرهیزازساده نویسی را میتوان مهمترین وجه تشابه نسخ و معلی دانست. با شناخت بیشترازروحیات این هنرمند خوشنویس میتوان دریافت که معلی نه درشکل بلکه دراندیشه نیزازنسخ بهره فراوان جسته است.
معلی سماع وستیزحروف و کلمات است. کلمات درسماع عاشقانه گرد حریم مفاهیم به رقص درمیآیند و در این میدان هماوردی عاشق را میطلبند تا تمنای سرعشق را از منظرحقیقت برکاغذ دل نقش بربندند. گاهی کلمات چندان درهم تنیده میشوند که خوانش مکتوب به دشواری میسراست.
شاید ازهمین روست که عجمی بیشترعباراتی را مینگارد که با اذهان مسلمانان آشناست. عبارات قرآنی، احادیث قدسی، ادعیه مشهورومطالب مشابه دیگر که اگرازپس خواندن آنها برنیاییم، میتوان با آشنا بودن یکی-دو حرف آن کلمه وجمله را حدس زد و ازنگارش زیبایی شناسانه آن لذت برد.
گروهی که دشواری درخواندن مکتوب را عامل ضعف معلی میدانند اگربه دیده غرض ننگرند بد نیست آن را با یکی دیگر از زیباترین خطوط هنرخوشنویسی، شکسته نستعلیق به مقایسه نشینند. شکسته نستعلیق نیزدر اغلب اوقات به راحتی خوانده و درک نمیشود، اما این امرباعث نمیشود تا مخاطب از فرمهای دلنشین وزیبا وارزشهای بصری جاودانه آن لذت نبرد. نگرنده با هردشواری که باشد مفهوم را درمی یابد و ازخواندن کلمه، جمله یا قطعه خوشنویسی شده به اشتیاق میرسد.
شاید بهنظربرسد، معلی با همه زیبایی وبداعت، به سبب حرکتهای اغراق آمیز و تند و تیزش برای کتابت مناسب نبوده وفقط برای سطرنویسی یا عنوان نویسی کاربرد داشته باشد. این ایراد دیگری است که گروهی ازمنتقدان برمعلی وارد داشتهاند. اما عجمی با خلق آثار متفاوت ومتنوع قصد آن دارد تا درعمل اثبات کند که قابلیت وانعطاف معلی به قدری است که بتوان با تغییرات اندک دربرخی ازاجزای حروف، کارکردهای بیشتری را ازآن انتظار داشت. نمایشگاههای متعدد عجمی که از20 عنوان متجاوزاست هرکدام با این قصد ونیت همراه بوده که برخی ازقابلیتهای معلی به نمایش درآید.
جذابیتهای تصویری و گرافیکی معلی و سهولت درکسب مهارت نگارش- درمقایسه با سایر خطوط- باعث آن شده تا افرادعلاقه مند بیشماری، خواه آنان که پیشینه خوشنویسی دارند وخواه آنان که خوشنویسی را با معلی آغازکرده اند، به نگارش معلی بپردازند. اما بسیاری غافل ازآنند که پشتوانه معلی تکنیکهای نگارشی آن نیست، که صلابت درکنارلطافت وقدرت دست وپنچه ومهم ترازهمه اندیشه هنرمند است که با خلق ترکیب بندیهای بکروفوق العاده به این خط جلوه میبخشد وباعث اثرگذاری آن میشود وصد البته که این سیربه سهولت نگارش نیست وبسان نستعلیق، سالها تلاش میطلبد وپشتکاروممارست وصبوری.
قضاوت کردن همه جانبه درباره خط معلی هنوزهم زود بهنظرمی رسد. باید سکوت کرد ومنتظرماند ودید.عجمی هنوزدست ازتجربه وجستوجو برنداشته وروزبه روزبرپختگی وقدرت معلی میافزاید. اودرتدارک است تا رسم الخطی برای معلی دست وپا کند تا هم این ادعای مخالفان که معلی را خطی بیپایه و اساس میپندارند را باطل سازد وهم راه را برای بیهنرانی که به تقلید سطحی، ظاهری وناشیانه ازاو میپردازد ببندد.
درهرحال آخرین نمایشگاه حمید عجمی بردیوارهای نگارخانه گیتا منتظراست تا جلوه درخشان دیگری از معلی در پیش روی دیدگان بگذارد وچشم وجان را بنوازد. این نمایشگاه نیزبسان دیگرآثاراین هنرمند با رجوع به ریشه معلی ونگارش چند اثربا کلمه علی، ارادت ومکنونات قلبی عجمی به شاه ولایت واولین کاتب حقیقی، امیرالمومنین علی(ع) را به تصویر میکشد.
نفس به یاد دمی میزنم که مرگ درآید
مگربه گوش گران بشنوم صدای علی را